-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 آذرماه سال 1383 17:22
بگو بگو که چه کارت کنم ! ! ز گریه بجویم دل را ... ببین ببین که فغانت کنم .. ببین ... ز خنده چینم لب را ... بیا بیا که نگارت شوم بیا ... که نگارت شوم ... بیا...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 آذرماه سال 1383 16:48
آدمهای مواج پیکره های جزامی ، یکی تنها دهانی دیگری چشمی شانه به شانه رو در رو . هرم ناگزیر زیستن، حراس اما تطبیق شکننده ی سئوال و پاسخ. یکی لبخندی . خوره های ناگستره، بی فرجام، تا شمایل واپسین . یکی تنها دندانها دیگری استخوانهای درخشان، یکی عورتی دیگری رسوخ نامتناهی شب و آفتاب . * از من اما هیچ برجای نمانده است نسیم...
-
واژه
جمعه 27 آذرماه سال 1383 22:51
واژه های زیر معنی کنید : ( ۵ نمره ) واژه ء اعتماد . واژه ء زندگی . واژه ء گریه . واژه ء خنده . واژه ء تنهایی . واژه ء خوشحالی . واژه ء دل گرفتگی. واژه ء اعتماد . واژه ء اعتماد . واژه ء اعتماد . . . . -*-*-*-*-*-*- خرمالو دوست دارم... مزه گس شو دوست دارم... تک تک واژه ها برایم گس است ... می گویند دنیا محل تجربه واژه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 آذرماه سال 1383 15:50
ازت حالم بهم می خوره ... از تو... تو و تو ... حالم بهم می خوره ... از ادمایی که مغزشون اندازه نخوده حالم بهم می خوره ... از کار حالم بهم می خوره ... از بیکاری حالم بهم می خوره ... ازت حالم بهم می خوره ... از خونه حالم بهم می خوره ... از بیرون حالم بهم می خوره ... از ساعت بدم میاد ... از رسوندنت به ایستگاه حالم بهم می...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 آذرماه سال 1383 03:29
امیدوارم فردا روز من باشد ... می دانم هر چه احساس داشتی قبلها خرح دلت کردی ... احساس نمی خواهم ... دوست دارم برایت گوش باشم ... و شایدم برایم گوش باشی ... تنها دلی می خواهم برای لمس... قول میدم بدون عشق... گفتم : ز تو کی کار به سامان باشد ؟ گفتا : چه دهی که کارت اسان باشد ؟ گفتم : دل خویش .! گفت : از انم که دهی ... در...
-
ثانیه
دوشنبه 23 آذرماه سال 1383 00:34
تمام ثانیه های امروز رو دیدم ... تمام ثانیه ها رو شنیدم امروز ... حس کردم ... پا به پای هر تیک ... تیک زدم ... خوده ثانیه بودم ... ساعت بودم من امروز ... ساعت بودم ... بدون زنگ ... روی کاناپه ... در انتظار ... اما... دیدم که به خواب غولی افتاده به پشت پیدا به سر شانه ش ٫ رگهای درشت اوّل غزلی خواند و پس انگاه رثاء یعنی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 آذرماه سال 1383 04:01
امروز سوسکی را دیدم که بهم احترام گذاشت ...
-
چشم
جمعه 20 آذرماه سال 1383 22:02
این بار نوبت چشم های من است... و تو... شیرین گونه این رسم را بر گزیده ای ... و من کنار بیستونی دیگر... چشمان تو را بر صخره های تنهاییم نقش می زنم... مجید مجیدی شهریور۸۳
-
قطار
چهارشنبه 18 آذرماه سال 1383 20:20
ساعت ده شب ... تموم گردن و قسمتی از صورت و بینی شو فرو کرده بود تو پالتو... با اینکه پاهاش از خستگی کار نای ایستادن نداشت تموم طول ایستگاه قطارو قدم میزد ... قدم زدن ارومش میکرد ... قدرت فکر میداد بهش... بارها و بارها تکرار میکرد : من باید از یه حایی شروع کنم ... من باید اراده کنم ... باید بخوام...باید بگم.. صدای صوت...
-
من بادبادکم
شنبه 14 آذرماه سال 1383 02:19
دوست دارم ـ دوسم داری ـ دوست داره ... دوست داریم ـ دوسم دارین ـ دوست دارند.. دوست داشتم ـ دوسم داشتی ـ دوست داشتند... دوست خواهم داشت ـ دوسم خواهی داشت ـ دوست خواهد داشت ... دوست داشتیم ـ دوست نداشتیم ... دوست دارم ـ دوست ندارم ... دوستم داشتی ـ دوستم نداشتی... مهم نیست ... نگران نشو... فقط ترسیدم فونت این کلمه رو...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 آذرماه سال 1383 02:04
احتیاح به یه اسیتامینوفن... تا ارومم کنه. احتیاح به یه اهنگ دارم ... تا ارومم کنه . احتیاح به یه دستی دارم... تا ارومم کنه . احتیاح به یه شونه دارم... تا ارومم کنه. احتیاح به دو تا حشم دارم ... تا ارومم کنه. احتیاح به یه خوابه یه روزه دارم ... تا ارومم کنه. احتیاح به یه نمازه بی انتها دارم ... تا ارومم کنه. احتیاح به...
-
تو ، من
شنبه 7 آذرماه سال 1383 02:18
مانده ام بین تو و تنهاییم در یک سو : تو ... با دستهای سرخ شده از سوز فصل .... منتظر گرم شدن تو ...و منی با تمنای نرمی اغوشت در سوی دیگر : تنهاییم... و شبهای بعد از نیمه شب تنهاییم ... و عهدم در وفاداری من و تنهایی و نیمه شب و من از تباره پاک اریایی قشنگترین قصیده رهایی هوای عشق تازه نیست تو رگهام تن نمی دم به رنگ...
-
ماهی
جمعه 6 آذرماه سال 1383 05:37
روز شکست شیشه هم و تو از تنگ بلور افتادی. دلم شکست در هیجان تو آشفتم هرچه کردم در لیزی دستم سر خوردی. من در باور تو ترسیدم و تو در قحطی عشق مردی. آقامحمدی آذر 1383
-
arabian gulf
سهشنبه 3 آذرماه سال 1383 17:30
لطفا روی arabian gulf کلیـک کنید... لازم به توضیح نیست... لطفا فقط کلیک کنید.
-
کبریتی در شب
دوشنبه 2 آذرماه سال 1383 01:44
فراموش شده ام . فراموش کرده ام. امید را. زندگی را. تو را. کحایی که باز دستم را بگیری و با انرژی بی پایانت ... کتاب امیدها رو مسخره کنیم کتاب رسم زندگی کردن را ... پر از رنگ بودی.... خاکستری نبودی... خاکستری شدم ... خاکستری شدم ... خاکستری شدم ... من اینحا بس دلم تنگ است... و هر سازی که می بینم بد آهنگ است ... بیا ره...
-
...
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1383 00:15
دریغا بر من که سیب را فراموش کرده ام .... زبانت... ولی قلبت... نمی دانم .. نمی دانم .. دیر است... خیلی دیر...
-
شانس بودن
چهارشنبه 25 شهریورماه سال 1383 20:51
یه حس خاصی دارم.. خوبه ... حداقل خوب بــــــــــود .... دوست دارم پرواز کنم... دوست دارم تو هم باهام بیای... ولی حیف که تو دوست نداری ... حیف... فقط یه بار شانس لذت پرواز باهم رو بهم بده.... خواهش ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 شهریورماه سال 1383 03:32
-
رنگی باش ...
یکشنبه 15 شهریورماه سال 1383 13:44
هوا خاکستری حاده ها خاکستری روابط خاکستری روزا خاکستری من خاکستری اون خاکستری زندگی خاکستری خاکستری خاکستری خاکستری خاکستری
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 مردادماه سال 1383 05:03
حالم بده .. خوب نیستم... بازم اون داشت درست بازی میکرد ... بازم تو نتونستی نقشی که بهت دادن درست بازی کنی ... ... تو به درد من نمی خوری تو استعداد بازیگری نداری... این دفعه دومته .. خواهش می کنم ... احازه بدین .. فقط یک بار دیگه بهم وقت بدین... برای بار آخر.. خواهش میکنم ... خواهش میکنم .... ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 مردادماه سال 1383 04:51
اصلاء مهم نیست دوتا پست قبلیم به این روز افتاده... مهم نبود... نمی خوام درستش کنم ... مهم نیست ...
-
باز هم رفت
شنبه 24 مردادماه سال 1383 00:09
” QÖo ûpgæBG ... QÖo ” ëA ” þñÞ ÿqBG Quok õO {Ûð þPvðõPð õO îø qBG ô .... þPgBG îø qBG .... þPgBG îø qBG .... þPgBG îø qBG .... þPgBG îø qBG .... þPgBG îø qBG
-
نفس
جمعه 23 مردادماه سال 1383 23:56
? úð ... ïoAk Üc îñì ... îzßG w×ð ïAõg þì ... qôpìA qA
-
آخ اگه میشد
سهشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1383 15:19
رنگ حشاش و دوست دارم ... نازه ... محشره ... خوب ... عالی ... کاش می فهمیدی ... این اجازه رو بده که امید پیدا کنم ...به خاکی که حتی یه سنگ ریزش هم از آن من نیست ...
-
سفید
یکشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1383 00:01
دوست دارم یه دستمال سفید بردارم ... خاک حند ساله رو از روی این پاک کنم ... خیلی قشنگ نوشته بود .... نه سیاست مدارا ، نه سیاست ستیز ، نه سیاست غم ، نه سیاست دلخوشی های کوچک ؛ سیاست روز : خود محوری ! کاش میشد ... پروردگارا به من ارامش ده تا بپذیرم آنچه را نمی توانم تغییر دهم دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 اسفندماه سال 1382 22:32
فقط همین یه دونه رو کم دارم ...... اونم فقط دست تو ... لطفاُ ..... روزه بعد از رفتن تو آیینه حا خورد تا منو دید اول از حال تو پرسید... روزه بعد از رفتن تو رازقی ها تو باغحه خشکید نسترن های رو طاقحه بی تو پر پر شد و پژمرد
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 بهمنماه سال 1382 14:00
دوست ندارم اصلا آپدیت کنم ... وقتی زندگی آپدیت نمیشه ...! آپدیت این طفلک فایدهای نداره ...!! امشب رانندگی خیلی حال داد... شب... تاریک ... تاریک... سکوت .. سکوت .. صدای کروک کروک برف پاک کن ... داریوش ... داریوش .... داریوش .... ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشایست مرا در اوج میخواهی تماشا کن..تماشا کن...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 دیماه سال 1382 11:30
هنوز اونی که دوستش داشتم زیره یه مشت تله خاک و سنگ ......... داره صدام میکنه .... داره میگه فقط همین یه سنگ بردارین می خوام راحت واسه همیشه بخوابم .... میگه تنها کسم مادرم بود ... داره ازم میپرسه آخه واسه حی ما؟؟ داره داد میزنه ... ای خدای من.... ای خدای من ... کسی صداشو نمیشنوه... !!! ساعت ۹ صبح : هنوز تعداد زیادی از...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 دیماه سال 1382 02:33
دوست ندارم اصلا آپدیت کنم ... وقتی زندگی آپدیت نمیشه ...! آپدیت این طفلک فایدهای نداره ...!! امشب رانندگی خیلی حال داد... شب... تاریک ... تاریک... سکوت .. سکوت .. صدای کروک کروک برف پاک کن ... داریوش ... داریوش .... داریوش .... ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشایست مرا در اوج میخواهی تماشا کن..تماشا کن... بذار ببینم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 آذرماه سال 1382 04:09
خسته شدم ... کاش هنوز صدایی داشتم که ازت کمک بخوام... دوست ندارم باور کنم تو این مرحله از زندگی شکست خورده به حساب میام... دلم واسه ترکیه تنگ شده... دلم واسه ایران تنگ شده... دلم واسه تهران تنگ شده... دلم واسه دستاش تنگ شده... دلم واسه دستاش تنگ شده... دلم واسه دستاش تنگ شده... بالخره یه روز حقمو فریاد میزنم ... فاصله...