دریای بیکران خوشبختی‌.
دریای بیکران بدبختی.
دریای بیکران امید.
دریای بیکران نفرت.
دریای بیکران شک.
دریای بیکران سردر گمی.
.

.

.

مزهٔ گس اون کافهٔ پیرا...مزهٔ اون چایی لیوانی ...مزهٔ اون چشمای گرم گم شده

.

اینکه چرا من اونجا ، روبروت ، اون همه نشستم، اینکه چی‌ تو رو پشت اون میز کوچولوی قهویی روبروی من ، نگه داشته بود ، اینکه وقتی‌ تو اون کوچه‌ تاریک داشتی دور می‌شدی ، به چی‌ فکر میکردی ...

.

این بار ، همهٔ شب خیلی‌ آروم بودی .