نه نغمه نـــی خواهم و نــه طـــرف چمن
نـه یـــار جوان ، نـه بـــاده صــــاف کــــهن

خــواهم که در خلوتــکده ای از هـمه دور
من باشم و من باشم و من باشم و من


ـ*ـ*ـ*ـ

چشمانت را می خوانم

فقط بهانه می گیرد...
بهانه می خواهد ...
نمی خواهم فقط بهانه باشم...

می ترسم ارزش رو راستی رو نداشته باشی...
می ترسم قدرت یک رنگی رو نداشته باشی ...
اخه تو همیشه همه رنگی میشی... حتی خاکستری...

کاش این دفعه تو می گفتی چه کنیم ..
هم من .. هم تو ...