آدمهای مواج

پیکره های جزامی ، 

یکی تنها دهانی
دیگری چشمی 
شانه به شانه
رو  در  رو .
هرم ناگزیر زیستن،
حراس اما
تطبیق شکننده ی سئوال و پاسخ.
یکی لبخندی .
خوره های ناگستره،
بی فرجام،
تا شمایل واپسین .
یکی تنها دندانها
دیگری استخوانهای درخشان،
یکی عورتی
دیگری رسوخ نامتناهی شب و آفتاب .

       *  
از من اما هیچ برجای نمانده است




نسیم محمدی 29 آذر 1383