تمام ثانیه های امروز رو دیدم ...
تمام ثانیه ها رو شنیدم امروز ...
حس کردم ...
پا به پای هر تیک ... تیک زدم ...
خوده ثانیه بودم ...
ساعت بودم من امروز ... ساعت بودم ... بدون زنگ ...
روی کاناپه ...
در انتظار ...
اما...
دیدم که به خواب غولی افتاده به پشت
پیدا به سر شانه ش ٫ رگهای درشت
اوّل غزلی خواند و پس انگاه رثاء
یعنی که مرا چون تو ٫خیال او کشت